محمد جواد رنجبر/ “قضا” را برای عبادت هایی تعریف فرموده اند که باید “ادا” کرد. نماز را قضاست، روزه را قضاست. یعنی عبادت هایی که برای انجامش، بازه زمانی تعریف شده است. وقت هم که گذشت، تکلیف ساقط نمی شود بلکه باید برای انجام اش همت کرد. عذر تقصیر هم باید خواست. لذا واژه هایم […]

محمد جواد رنجبر/ “قضا” را برای عبادت هایی تعریف فرموده اند که باید “ادا” کرد. نماز را قضاست، روزه را قضاست. یعنی عبادت هایی که برای انجامش، بازه زمانی تعریف شده است. وقت هم که گذشت، تکلیف ساقط نمی شود بلکه باید برای انجام اش همت کرد. عذر تقصیر هم باید خواست. لذا واژه هایم امروز عذر خواهانه بر کاغذ می نشینند زیرا من نوشتن از دفاع مقدس را، از شهیدان را، از ایثارگران را و به ویژه نوشتن از عملیات های غریب افتاده را و بالاخص کربلای ۴ را بر خود عبادتی واجب می دانم. به همین دلیل است که عذر تقصیر می آورم و در ششمین روز دی ما از شکوه شهادتی می نویسم که در سوم و چهادم دی ۱۳۶۵، در تقدیر فرزندان روح الله رقم خورد. حرف از من و خاطرات من هم نیست چون سعادت حضور در این کربلا را نداشتم و افسوسش هنوز و همیشه با من است. وقتی رسیدم که سفره، جمع شده بود. اما این که نسبت به آن تعصبی تامل برانگیز دارم از این روست که بر خلاف برخی ها من عملیات کربلای ۴ را هرگز شکست خورده نپنداشته ام و نخوانده ام. از قضا پیروز می دانم کربلای ۴ را و پیشتر هم نوشته ام که آنچه در منطقه ابوالخصیب و ام الرصاص و… اتفاق افتاد، را نه همه عملیات که یک مرحله از عملیات هویتی می دانم و بعد از آن تاریخ، جلوه های انسان ساز این شکوه تاریخی را به چشم دیده و به جان نیوشیده ایم. یک فرازش شد بازگشت ۱۷۵ غواص شهید با دست های بسته بود؛ دست های بسته و افق های باز و موجی که در کشور و حتی جهان ایجاد کرد. یادمان نرفته است و تاریخ هم ثبت کرد آن حقیقت تبلور یافته را. هنرمندان هم با همه عشق و ایمانشان به میدان آمدند و کارستانی آفریدند و زبانی خلق کردند که بی نیاز از مترجم، با همه مردمان به هر زبان، ارتباط برقرار کرد. از مظلومیت ما گفت و از معصومیت با دست های بسته و شقاوتی که در نهاد دشمنان ما بود. نقشی که ایم عملیات در بیدارگری و تبیین و تنویر ایفا کرد را در جای دیگر کمتر دیدیم حتی عملیات هایی که به وصف نظامی، با صفت پیروز در ذهن ها نشسته است. راستی کدام عملیات دیگر مان چنین موج آفرینی و آگاهی بخشی داشت که آنان را پیروز و این را شکست ترجمه کنیم؟ بگذریم، هدف از قضای این عبادت، تکرار و تصریح این حقیقت بود که کربلای ۴ را به حرمت شهدا شکست خورده نخوانیم که پیروزی در این عملیات از جنس عاشوراست. چه کسی عاشورا را صحنه شکست حسین(ع) و پیروزی یزید می داند؟ هرچه بود در عاشورا، پیروزی و سرفرازی حسین بود و شکست و اضمحلال یزید. در کربلای ۴ هم در میان باورمندان سید الشهدا و نوادگان رفتاری یزید همین حکایت تکرار شد. ما پیروز شدیم. پیروزتر از کربلای ۴ را نمی توان تصور کرد. ۱۷۵ غواصی که با دست بسته، دروازه های آسمان را گشودند شاهدند که کربلای ۴ پیروز بود. معنای پیروزی را نمی فهمند آنان که “عملیاتِ شهیدِ کربلای ۴” را شکست خورده می دانند…..