غلامرضا بنی اسدی/ خراسان جنوبی، استانی است که روستا فراوان دارد پس حتما باید برای تک به تک شان متناسب با ظرفیت و استعداد شان برنامه ریزی و سرمایه گذاری کند. روستا و ده، در تعریفی که وی کی پدیا ارائه می کند، از قدیمیترین زمان یک واحد اجتماعی و تشکیلاتی و جایی بودهاست که […]
غلامرضا بنی اسدی/
خراسان جنوبی، استانی است که روستا فراوان دارد پس حتما باید برای تک به تک شان متناسب با ظرفیت و استعداد شان برنامه ریزی و سرمایه گذاری کند. روستا و ده، در تعریفی که وی کی پدیا ارائه می کند، از قدیمیترین زمان یک واحد اجتماعی و تشکیلاتی و جایی بودهاست که در آن گروههایی از مردم روستایی برای همکاری در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گرد هم تجمع یافتهاند. همین دانشنامه، در تعریفی دیگر می نویسد: در عرف، ده عبارت از محدودهای از فضای جغرافیایی است که واحد اجتماعی کوچکی مرکب از تعدادی خانواده که نسبت به هم دارای نوعی احساس دلبستگی، عواطف و علائق مشترک هستند، در آن تجمع مییابند و بیشتر فعالیتهایی که برای تأمین نیازمندیهای زندگی خود انجام میدهند، از طریق استفاده و بهرهگیری از زمین و در درون محیط مسکونیشان صورت میگیرد. این تعریف امروزه با چالش های گوناگون مواجه است. اولینش خشکسالی است که نه تنها ظرفیت اقتصادی که معاش مردم را هم با چالش عمیق مواجه کرده است. در همین استان خودمان، روستا هر روز خلوت تر می شود. رمق چنان از زمین رفته است که اگر درختی در آن بنشانی هم به بار نخواهد نشست. شرایطی چنین باعث شده است که نگاه همه به سوی شهر کشیده شود حتی اگر حاشیه نشینی باشد با مشاغل کاذب. آن حاشیه از متن روستا جذاب تر است و مشاغل کاذب از مشاغل صادق و مولد روستا پر درآمد تر است. عملا تعریف تولیدی و اقتصادی روستا در اما و اگر هایی گرفتار است که تا به جواب نرسد، روستایی اگر در این زادبوم متولد هم بشود تا دست چپ و راست خود را بشناسد راهی شهر خواهد شد. می ماند پیوستگی خونی وعلقه های عاطفی به گذشته و بوم خویش که باعث می شود باز هم پرچم روستا- هرچند بی رمق- بر بام بماند. همین قوه جاذبه است که برخی را به روستا بکشاند. هرچند به شکل آمد و رفت باشد. چنین است که به این گزاره خبری می رسیم که” جوانانِ روستایی امروز، بازنشستگان شهری هستند!” کسانی که در شهر کسب و کار دیگر داشتند و باقی ماندن شوق کشاورزی در وجودشان، باعث شده است، کار آبا و اجدادی خود را پی بگیرند. نه جدی بلکه در اندازه تفریح و تفنن. یعنی عملا ده و روستا از معنای اقتصادی خود تهی شده است فقط می ماند آنچه، پلاسید رامبد، جامعهشناس فرانسوی میگوید:” ده واحد اجتماعی ویژهای است که با یک فضا در ارتباط متقابل است و این فضا به عنوان یک عنصر ضروری در نظام اجتماعی ده نقش دارد و به این ترتیب ده دارای بعد اجتماعی است که میتواند یکی از عوامل اساسی تشکیل دهنده آن بهشمار رود. ده محصول کنشهای متقابل گروههای انسانی و فضا است، میان اعضای ده رابطهای محلی وجود دارد که نتیجه کنش های متقابل تاریخی است و موجب پیدا شدن حافظه جمعی و محلی است و در نتیجه نوعی وجدان یا شعور جمعی به وجود میآورد.” با این شعور ریشه دار است که علاقه به وطن، معنا می یابد. روستا علاوه بر این معانی دانشنامه ای، به عنوان یک پایگاه برای وطن هم تبدیل می شود. به ویژه در مناطق مرزی که هر روستا بیش از یک پایگاه نظامی و هر روستایی بیش از یک سرباز، امنیت تولید می کنند. حضور آنان، هم زندگی بخش است هم امنیت آفرین. این مسئله ای است که در باره روستا باید بدان توجه داشت و با تسهیل زندگی در روستا بر اساس عدالت اجتماعی به قوام مرز ها و تعمیق امنیت کمک کرد…..