خشکسالی؛ پنجه بر گلوی خودمان می کشیم!
خشکسالی؛ پنجه بر گلوی خودمان می کشیم!

محمد جواد رنجبر/ نفس زندگی به شماره افتاده است. تشنگی، چهره زمین را در پهنه خراسان جنوبی، مثل صورت پیرمردان هزار چین و شکن انداخته است. نشست زمین هم مثل پاره شدن پیراهن آدمی، تلخ است. شرایطی چنین اقتضا می کند قلم بردارم به هواداری از آب. همه توانم را به کلمات می دهم در […]

محمد جواد رنجبر/
نفس زندگی به شماره افتاده است. تشنگی، چهره زمین را در پهنه خراسان جنوبی، مثل صورت پیرمردان هزار چین و شکن انداخته است. نشست زمین هم مثل پاره شدن پیراهن آدمی، تلخ است.

شرایطی چنین اقتضا می کند قلم بردارم به هواداری از آب. همه توانم را به کلمات می دهم در این میدان تا از حق آب برای حیات دفاع کنم. حیاتِ چیزی که” مایه حیات” ما نیز نام گرفته است. نه فقط ما که همه جانداران و گیاهان، زندگی خود را مدیون آن اند. هوای آب را اگر داشته باشیم، توامان، هوای زمین را هم خواهیم داشت چه زمین نیز به آب زنده است.

زندگی بدون آب ناممکن است همان گونه که بی اکسیژن نمی توان زنده بود، بی آب هم مرگ همه چیز حتمی است. همه این ها را همه مان” می دانیم” اما انگار “نمی دانیم!” اگر دانسته فرض کنیم این ها را، رفتار واقعی ما نه منطق که هیچ توجیهی نخواهد داشت. به واقع عملا با هدر دادن آب داریم” خودکشی جمعی” می کنیم. خودکشی که فقط قرص خوردن و رگ بریدن و به دارکشیدن خویش نیست. این ابتدایی ترین شکل خودکشی است از ضعیف ترین آدم ها. شکل دیگر این ” گناهِ کبیره” که از سوی اکثریت قریب به اتفاق ما روی می دهد همین است که با تاراج آب و هدر دادن مایه حیات داریم زندگی را به سوی مرگ می کشانیم. هیچ فکر کرده ایم که سهم ما در مردن درختان چقدر است؟ در نشستِ زمین که نوعی مرگ برای محیط زیست ماست چه سهمی داریم؟ حصه ما در مرگ جانداران چقدر است؟ با این خشکسالی مستمر، هدر دادن آب ما را نه در جایگاه متهم که در جای مجرم می نشاند.

صراحتا می توان گفت، ما- همه مان- نه تنها متهم که مجرمیم. آنان که مسئولیت دارند، آنان که توان دارند، آنان که آبرو دارند، آنان که زبان دارند و خرج حراست از جانمایه حیات نمی کنند مجرم اند. آمار سد ها را می خوانیم، تصویر کاهش آب را می بینیم، بخل آسمان بر زمین را تجربه می کنیم از “لب تر نکردنِ زرع و نخیل” خبر می خوانیم اما مثل بی خبرها رفتار می کنیم، اسم این را چه می توان نهاد جز “جرمِ آشکار؟” کمترین آب را داریم اما مسرف ترین مردمانیم.

هر روز در آب فقیر تر می شویم اما هیچ چیز به فکرمان وانمی دارد! کشاورزی غرقابی قصه خود را دارد ما حتی در زندگی شهری هم به اسراف آب فراخ دستی می کنیم. ساخت و ساز مان با آب شرب است، شست و شوی مان با آب شرب است، حمامِ مان با آب شرب است، کمتر کاری را با آب غیر شرب انجام می دهیم. باز هم به مدیریت مصرف فکر نمی کنیم. به این که -لااقل- اندکی سنجیده شده تر، استفاده کنیم. بکوشیم در شستشو تا می توانیم کم و کمتر آب بریزیم. آب را با جارو اشتباه نگیریم و با شلنگ به جان حیاط و پیاده رو نیفتیم. بدانیم و بفهمیم و به دیگران هم بگوئیم که وضعیت آبی ما نه بد که بسیار بد است فقط با بسیار خوب عمل کردن می توانیم از این شرایط سخت عبور کنیم والا هزار مشکل یقه ما را خواهد گرفت که جیره بندی آب بهترین آن است. بدانیم که به هر میزان اسراف، عملا حق جانداران و گیاهان را غصب می کنیم. داریم پنجه بر گلوی خودمان می کشیم. کاری که بسیار شبیه خودکشی است.

واقعا فکر می کنیم با این کار سرانجام ما و زندگی ما چه خواهد شد؟ فقط بدانیم امروز هنوز روز خوبی ماست. با این فرمان پیش برویم، ندیده معلوم است چگونه در هم خواهیم شکست!