محمد جواد رنجبر/ با دست های بسته هم می شود فتح الفتوح کرد؛ اگر دل ها به سوی آسمان باز باشد. این را جوانمردانی درسِ تاریخ کردند که در کربلایی مکرر، به تَکرارِ شهادت برخاستند. کربلای ۴ را می گویم و ایمانم را گرو می گذارم که غواص های ما فتح الفتوح کردند. من همه […]
محمد جواد رنجبر/ با دست های بسته هم می شود فتح الفتوح کرد؛ اگر دل ها به سوی آسمان باز باشد. این را جوانمردانی درسِ تاریخ کردند که در کربلایی مکرر، به تَکرارِ شهادت برخاستند. کربلای ۴ را می گویم و ایمانم را گرو می گذارم که غواص های ما فتح الفتوح کردند.
من همه سابقه ایمانی خود را، همه قرآن هایی که خوانده ام را می گذارم پای یک آیه ای که غواص ها در شب عملیات خواندند و خدا نشان شدند. وجعلنا من بین ایدیهم …. را خواندند و به چشمِ تاریخ آمدند. فقط چشم دشمن بود که عظمت شان را ندید و جسم شان را دست بسته و زنده در گور کرد. کور بودند که ندیدند نور را. کور ماندند و فرداها ندیدند از آن خاک غریب، عطر خدا می تراود.
ملت ما اما هم آن روز با چشم های اشکبار دید معجزه غواصان را و هم در سال های بعد روزهای تقویم خود را به تماشای نورهای در افزایش برکت داد که از مزار غواص ها برمی خیزد. من یقین دارم در عصر قحطی اعجاز باز هم مردان بزرگ، خالقان معجزه های ماندگارند. به شهیدان نگاه کنید که چه می کنند. ببینید چگونه، زمین و مردمانش را به قرار عاشقی باز می گردانند؟
یادمان نرفته است غبارهایی که به غفلت بر می خیزد و بر دل می نشیند، اما آمدن شهیدان مثل باران می شوید همه غبارها را، غفلت ها را. یادمان هست سال های پیش را که غواص های عملیات کربلای ۴ آمدند و با رساترین فریاد گفتند آن حماسه نه تنها شکست نخورد که از جمله پیروزترین عملیات ها بود که هنوز هم ادامه دارد. آمدند و به تفکر برانگیزترین شکل گفتند اگر اراده ها را خدایی کنیم با دست بسته هم می توان بن بست ها را شکست. می شود معبرهای قفل شده را باز کرد. می شود گره های کور شده را هم با سرانگشتان بینا، گشود. می شود از راه حلال از دیوار تحریم ها عبور کرد. می شود اعجاز را برای مردمان این عصر و این نسل چنان ترجمه کرد که چشم تاریخ تا همیشه به تحسین گشوده بماند. ما دیدیم که در مقدمشان وطن معنای تازه یافت، میهن بزرگتر شد و یک ملت به احترام شان برخاست و «الف» ایران، به عزت تا آسمان قد کشید و «ن» ایران به اندازه همه همه دریاها وسعت یافت و ما دیدیم این اقیانوس آرام، به قدوم شهدا چقدر موج آفرین ماند. معجزه از این بزرگتر که وقتی رفتند، خیلی ها خبر نشدند. حتی خیلی ها نبودند که خبر شوند، اما آمدن شان، همه عالم و آدم را چنان خبر کرد که بی خبری نماند. در قدم شان کسانی به عشق برخاستند که شناسنامه ها هم تولدشان را سال ها بعد جنگ نوشتند، اما به مدد اعجاز شهدا، چشم به شهود باز کردند. خیلی ها که در زمان جنگ، چشم می بستند بر حقیقت ها و واقعیت ها، این بار چشم شان به اشک شسته شد در آمدن سندهای حقانیت ایران. من حتی مرده های حیات یافته دل هایی را سراغ دارم که رفتن شهدا احیا شان نکرد، اما این آمدن، اما با دست بسته آمدنِ غواص ها، آن ها را هم احیا کرد تا به حرمت حیای اهل بیت شهادت، زندگی خود را به حیا، متبرک کنند. من ابایی ندارم از تحریر این عبارت که عزت ملی و عظمت انقلابی ما رهین غواص هایی است که تکرار معجزه را در این خاک امضا کردند. به آواز جلی می گویم بعد از این هم اعجازها خواهیم دید از این قومِ همیشه مقیم کربلای حسین. یا حسین(ع)!